استاد ببعیp6

21:02 1402/01/28 - ادیتور حرفه ایی دلی

ادامه🌹

لایک و کامنت کنید 

و دستشم اومد پایین. برگه هارو از دستش کشیدم و گفتم : دیگه توقع رفتار خوب و از من نداشته باشین اقای ملکی ، دیگه دور ، دو ر شما نیست ... خوشحال از تیکه ای که بهش انداختم و قهوه ایش کردم رفتم سراغ کلاس بعدی ... **** زنگ زدم به بهار که ببینم کلاس داره یا تموم شده تا برسونمش که دیدم هنوز کلاس داشت. بهار یکی از دوستای قدیمیم بود که با خانواده های همم حدودا اشناییم ولی اون بزرگ شده ایرانه و از طرفی مثل من جهشی نزده و هنوز دانشجوعه.. خیلی خسته بودم و نمیتونستم منتظرش بمونم پس گازشو گرفتم رفتم خونه. تا در و باز کردم دختر خوشگلم پنی دوون دوون اومد سمتم. بغلش کردم و یکم باهاش حرف زدم. برای منی که پدر و مادرم خارجن و تک فرزندم ثنی بهترین همدم برام بود. لیست کلاسای فردارو چک کردم که خدارو صد هزار مرتبه شکر با این مریض روانی کلاس نداشتم. همین روز اولی چقدر این آدم عصابمو خورد کرد ! تقریبا یک ساعتی میشد که برنامه هامو چک میکردم و کارای کلاسای فردا رو انجام میدادم. تلفنم زنگ خورد. با دیدن اسم مامان لبخندی رو لبم اومد و جواب دادم. - سالم مامان گلم خوبی ؟ خوش میگذره ؟ سالم دخترم تو خوبی ؟ هعی ، خوبه ولی کاش توهم بودی ... - مرسی من خوبم ، دیگه منم کارایی دارم و هدفایی ، الکی که اینهمه درس نخوندم. + مواظب خودت باشی مادرجان ... زیاد از خودت کار نکشی ، کارت خوبه ؟ دانشگاهش خوبه ؟ - چشم حواسم هست ، اره خداروشکر همه چی خوبه. یکم دیگه حرف زدیم و با بابا هم حرف زدم و از آقای سبحانی پرسید. گوشیو قطع کردم و یه سر به فضای مجازی زدم. دوباره گوشیم زنگ خورد ، با دیدن اسم کاوه لبخندی رو لبم اومد . + علیک سلام - سالم شهرزاد خانوم ، دیگه کار پیدا کردی مارو تحویل نمیگیری جریان چیه؟ + برای من فیلم بازی نکن شهرزاد خانوم شهرزاد خانوم ، باز کارت کجا گیره . - اخ قربون این دختر دایی فهمیده ، ببین اون گوشه موشه های دانشگاهت یه کاری برای ماهم هست ؟ + فکر کنم ابدارچیشون تازه استعفا داده ، حالا باهاشون صحبت میکنم اگه افتخار دادن میگم استخدامت کنن ... - ای دختره بی چشم و رو ، من با ارشد وکالت پاشم بیام اونجا آبدارچی شم ؟ + از خداتم باشه دانشگاه به این خوبی بخوای ابدارچیش شی . خندید و گفت : حالا جدا از شوخی ، میخوام دفتر وکالتمو جمع کنم تدریس کنم ، استاد نیاز ندارن ؟ + نمیدونم ، حاال میپرسم از آقای سبحانی ببینم چی میگه ، چرا میخوای دفترتو جمع کنی ؟