برین ادامه
کاوه رو راهنمایی کردم به اتاق سبحانی و خودم رفتم که برم سر کلاس. کلاس اول که هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد ، عادی و خوب بود . همینطور که در کلاس و میبستم کاوه از کلاس کناری اومد بیرون و گفت : خسته نباشید. + مرسی ، کلاست چطور بود ؟ - خوب بود ... سری تکون دادم و هم قدم شدیم سمت اتاق استراحت. نگاهی به ساعتم کردم ، تقریبا وقت کلاس دوم بود. ببخشیدی به بقیه استادا گفتم و رفتم سمت کلاس دوم. گوشامو تیز کردم که دیدم صدای اهنگ میاد. بدون اینکه کسی متوجه بشه در کلاس و یکم باز کردم ببینم چه خبره ... بعله ! همه اتیشا از گور این بلند میشه . نشسته بود روی میزم و با دستش میزد روی میز و داشت میخوند. بعضی از بچه ها هم که بلد بودن باهاش میخوندن : من عاشقشم میدونی خاله ؟ خاطرخواهم زیاد داره . دل من وصله به اون ، خاطرخواهشم یه چند ساله خاله باز اومدم با دست پر خاله دستم به دستت خاله مستم به عشقشو خاله حتما بهش بگو سرمه زده به چشماش خاله دل منو برد با نگاش خاله عاشق خط لباش خاله عاشق حجب و حیاش داره قلب میکنه تپ تپ واسه خواستگاریش امشب خاله دعا کن یذره خاله خداکنه بگه بل... + مگه اینجا عروسیه ؟ با صدای من همه برگشتن طرفم. کنترل کردن خندم خیلی سخت بود ولی عصبانیتم از دست ملکی بهش غلبه کرد. ملکی از میز اومد پایین و گفت :خسته نباشید استاد با زحمتای ما ... پوزخندی زدم و درحالی که میرفتم سمت میز گفتم : برگه هاتونو دربیارین میخوام کوئیز بگیرم ... ببینم جواب دادنتونم اندازه اهنگ خوندنتونم خوبه ؟ بین تک تک بچه ها راه میرفتم و حواسم به همشون بود که تقلب نکنن. کاوه رو دم در دیدم که داشت اشاره میکرد بیا بیرون. رفتم دم در و گفتم :دارم کوئیز میگیرم نمیشه بیام ... بیا نیکا با تو کار داره میگه جواب نمیدی کار مهمت داره ، من بالا سرشون وایمیستم. باشه ای گفتم و تلفن و گرفتم : جانم نیکا ؟ ناله وار گفت : شهرزاد تروخدا حواست به کاوه باشه شوهرمو اغفال نکنن مخشو بزنن ... یکی زدم تو پیشونیم و پوفی کردم. باز هورمونای این بهم ریخته بود ، حرصی گفتم : بخاطر همین منو از سرکلاسم کشوندی ؟ + شهرزاد به دلم بد افتاده قول بده حواست بهش هست ... - اخه روان پریش اگه عاشقت نبود و دوست نداشت یه چیزی ، چرا انقدر چرت و پرت میگی ... _کجایه کاری دختر یجوری مخشو میزنن که عشق و عاشقی یادش بره اینارو نمیشناسی تو واای شهرزاد قول بده مراقب شوهرم هستی +باشه نیکاجان باشه انقدر حرص نخور دو روز دیگه که بچت به دنیا اومد مثل خودت